🌏 وقتی انسان در دنیا واقعیت را می کُشد
حقیقت را می کُشد
محبت را می کُشد
عدالت را می کُشد
ادعایِ چه چیزی را می تواند داشته باشد ؟
وقتی من به این کاری ندارم که
یک مطلبی درست است یا غلط
خوب است یا بد
فقط به این خاطر که
پدرم فلان حرف را زده است
از آن اطاعت می کنم
ادعای چه چیزی را می توانم داشته باشم ؟
مگر پدرانِ ما چه کرده اند؟
با یک کسی هم خوابه شده اند
این کار مثلاً افتخار بزرگی است ؟
خیلی کارِ سنگینی کرده اند ؟
بعد خودشان خواسته اند فرزند داشته باشند
که برای خودشان خوب بوده
و بعد کار کرده اند
که برای خودشان هم باید کار می کردند
و خرج کرده اند
و الان انتظار فرمانبرداری دارند ؟
دورانِ یک چنین بردگی و بندگی و حقارتی به سر آمده است .
خوشحال میشوم وقتی میبینم که
بچه ها در چنین شرایطی
یاغی می شوند
خوشحال میشوم که
رویِ پایِ خودشان می ایستند
و خوشحال میشوم که
به یک چنین دورانی نه می گویند
و بعد هم اصلاً مهم نیست که
چنین افرادی با شما قهر کنند
چه بهتر که قهر کنند
وقتی قهر می کنند
فشارشان
حرفشان
و گوشه و کنایه شان کمتر است
و به همین جهت است که
صاحبانِ قدرت همین کار را می کنند
یا قهر می کنند
و یا آدم را حذف می کنند
برای اینکه از این طریق است که می توانند
وجودِ خودخواهِ خودشان را یک مقداری آرام کنند
و می دانم این نه گفتن به گونه های مختلف
هر اندازه که آگاه و دانا باشی
هزینه و درد دارد
ولی چاره ای غیر از این نیست .
به همین جهت است که
اگر از من شنیده باشی
من تنها جشنی را که برای کودکان بیش از همه قائل هستم
روزی است که
اولین بار به پدر و مادر می گویند
"نه"
این جشن دارد
برای اینکه می گوید
من غیر از تو هستم
و من یک موجودِ منحصر به فردی هستم که قرار است
خودم بشوم
من قرار است مثل یک دانه بادام یا سیب یا پرتقال
تبدیل به همان درختِ بادام یا سیب یا پرتقال بشوم
من قرار نیست که هیچی نباشم
و بعد تمام عمرم کوشش کنم
که آنچه که هستم نباشم
و چیزی باشم که شما می خواهید
که هر گز هم شدنی نیست
مثلاً من درخت سیب هستم
و شما دلتان بخواهد من پرتقال باشم
فقط من و خودتان را اذیت می کنید
و آزار می دهید .
این نه گفتن
و این استقلال و آزادی و فَردِیَت
با وجودیکه بسیاری از اوقات هزینه اش سخت و سنگین است
اما ارزشش را دارد .
دکتر فرهنگ هلاکویی