همراه با دکتر هلاکویی
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با موضوع «اضطراب ، ترس و وحشت» ثبت شده است

🌏 خیلی وقت ها 

دلیلِ اینکه بعضی ها 

بیش از حد مهربان هستند 

از مهربان بودنِ آنها نیست 

بلکه از اینجا می آید که

آنها خودشان را جایِ آن شخص می گذارند. 


مثلاً بچه ای که گریه می کند 

و از پدر و مادرش می خواهد که 

به یک فقیر پول بدهند 

به این خاطر است که 

خودش یا پدر و مادرش را جایِ آن فقیر می گذارد 

که کسی به آنها پول نمی دهد 

و این موضوع ظاهراً مهربانی به نظر می رسد 

اما در حقیقت محبت و مهربانی نیست 

بلکه وحشت است 

و می دانیم که 

آدمها به دو دلیل به دیگران می چسبند 

یکی محبت 

و دیگری وحشت. 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۴
فرهنگ هلاکویی

🌏 احتمالِ زیادی وجود دارد که 

بچه ها کمبودِ توجه و تمرکز ( ADD و ADHD ) داشته باشند 

و برخی از اوقات 

نزدیک به 60 درصدِ بچه هایی که

کمبودِ توجه و تمرکز دارند 

بیش فعالیتی هم دارند 

که با تستِ TOVA می توان

همه این مشکلات را فهمید و تشخیص داد 

تستِ TOVA همچنین 

گرایش های افسردگی ، اضطراب و وسواس را هم نشان می دهد. 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۵۰
فرهنگ هلاکویی

◀◀◀ آقای ۳۵ ساله ای از اروپا روی خط هستند 

و مسئله خود را اینگونه مطرح می کنند : 

من خیلی آدم مستقلی بودم 

از ۱۷ سالگی از خانواده ام جدا شدم 

بازاریاب خیلی خوبی بودم 

در سن ۲۱ سالگی ازدواج کردم 

آنقدر در کارم پیشرفت کردم که 

خودم شرکت زدم و بسیار وضعیت خوبی پیدا کردم 

اما بعد از مدتی به دلیل تحریم ها شرکت ما هم اوضاع بدی پیدا کرد 

و من هم دچار استرس شدیدی بودم 

و به پیشنهاد همسرم به روانپزشک مراجعه کردم 

اما متاسفانه این دکتر روانشپزشک 

تنها چند ثانیه برای من وقت گذاشت 

و دارویی به نام زاناکس برای من تجویز کرد

و به من گفت هر وقت دچار استرس شدی 

نصف این قرص را بخور

و به خاطر این روشِ اشتباه در مصرفِ این دارو 

کارهایی را در شرکتم کردم که 

ورشکستکی شرکت چندین برابر شد 

و مشکلات کم کم داشت تبدیل به جرم می شد 

و یک جور بی پروایی پیدا کرده بودم 

مثلا من قبلا اگر چک داشتم و حسابم پر نبود 

از دو شب قبل خوابم نمی برد 

ولی جوری شده بودم که

چک هایم برگشت می خورد

یا حکم جلبم دست مردم بود 

و اصلاً این موضوعات برایم مهم نبود 

با به وجود آمدن این شرایط 

همسرم هم با گفتن یک جمله من را ترک کرد 

او گفت من با یک ورشکسته ازدواج نکردم 

من با کسی ازدواج کردم که وضع مالی خوب داشت

و در 23 سالگی در ایران طلاق گرفتم 

به زندان افتادم  

و پدرم همه چیزش را فروخت 

و من را از زندان در آورد 

و وقتی از زندان آمدم بیرون 

دیگر آن آدم قبلی نبودم 

و حتی معتاد هم شده بودم 

و تصمیم گرفتم از ایران بروم 

الان 7 سال است که از ایران خارج شده ام 

یک مدت هم به توصیه یکی از دوستان 

درگیر مصرف خودسرانه دارویی به نام ترامادول شدم 

اما چون دوست داشتم زندگی عادی داشته باشم 

همه اینها را ترک کردم 

الان کارم طراحی فروشگاه های آنلاین هست 

و در کارم هم خیلی موفق هستم 

وقتی به دیگران مشاوره میدهم همه چیز خوب است 

اما اگر خودم بخواهم یک معامله ای انجام دهم 

یک ترس و استرس خیلی بدی پیدا می کنم 

و این استرس در حدی است که قدم آخر پشیمان می شوم 

استرس دائمی هم دارم 

و الان 5 سال است که 

یک شب راحت نخوابیده ام 

با کابوس نصفه شب از خواب بیدار می شوم 

بدنم عرق کرده 

و تا 2 ساعت بدنم از خوابی که دیده ام می لرزد 

و این موضوع بسیار آزارم می دهد. 

و هر خانمی هم که وارد زندگی من می شود 

بیشتر از ۲۴ روز با من نمی ماند

اصلاً حس جنسی ندارم 

و یک مشکل دیگر هم که وجود دارد این است که

چون قرص هایم را همیشه خودسرانه مصرف کرده ام 

کبدم چرب شده است 

و دکترم قصد دارد قرص هایم را قطع کند.... 

بشنوید پاسخ دکتر فرهنگ هلاکویی را در فایل صوتی "mo1 " در کانال تلگرام 

" همراه با دکتر هلاکویی "

🔴 جهت پیوستن به کانالِ تلگرام 

"همراه با دکتر هلاکویی" 

و شنیدن فایل صوتی مرتبط با این موضوع 

لطفا آدرس زیر را 

https://telegram.me/hamrah_ba_dr_holakouee

در موتور جستجو ( google ) کپی کنید 

و پس از وارد شدن به کانال تلگرام 

روی دکمه join در پایین صفحه کلیک کنید

یا شماره  09335669414 را 

در موبایل خود ذخیره کرده 

و در تلگرام به همین شماره پیام دهید 

تا لینک کانال برای شما ارسال گردد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۹
فرهنگ هلاکویی

🌏 اگر من با تمامِ وجودم این اصل را بپذیرم 

و آن را قبول کنم 

و به این نتیجه برسم که 

" اگر کاری را که انجام می دهم 

در صورتی که کوششم را کرده باشم

اما به نتیجه دلخواه نرسم

و یا حتی کارم بی فایده و بی نتیجه هم بوده باشد 

مهم نیست و هیچ اهمیتی ندارد " 

آن قدر اذیت نمی شوم 

اما موضوع این است که 

با تمام وجود این اصل را قبول نکرده ام 

و به همین خاطر 

اختیار دستِ ضمیرِ ناآگاه 

یا قسمتِ اتوماتیکِ وجودمان می افتد 

و او از هر موضوعِ کوچکِ کم اهمیتی وحشت می کند 

مثلا اگر به من بگویند 

پشت برادرم یک ملخ نشسته است 

می گویم : نکند سنگینی اش برادرم را له کند 

گویی فیل روی او نشسته است 

اشکال کار آنجاست. 

چون دلیل اصلی و اساسی اضطراب ما 

اضطرابِ نادانی است 

و وقتی که دانا شویم 

دیگر آن اضطراب را نخواهیم داشت 

ولی وقتی دانایی را نمی پذیریم 

یا به آن اهمیت و قدر و وزن نمی دهیم 

دوباره این اضطراب سر جایِ خودش برمی گردد . 

ممکن است شما به من بگویید 

من متوجه این اصل هستم 

اما با توجه به این دانستن 

باز هم اداره و کنترل آن از دستم در می رود 

من حرفم این است که 

برخی اوقات شما با یک بیل نمیتوانید 

جلوی یک نهر را بگیرید 

گاهی اوقات بیش از یک بیل لازم دارید 

شاید لازم است یک دیوار یا یک سد بسازید

تا بتوانید جلویِ آن را بگیرید 

در این موارد هم گاهی اوقات 

ما علاوه بر دانایی 

نیاز به کمک گرفتن هم داریم. 

دکتر فرهنگ هلاکویی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۲
فرهنگ هلاکویی