همراه با دکتر هلاکویی
طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «اضطراب» ثبت شده است

🌏 احتمالِ زیادی وجود دارد که 

بچه ها کمبودِ توجه و تمرکز ( ADD و ADHD ) داشته باشند 

و برخی از اوقات 

نزدیک به 60 درصدِ بچه هایی که

کمبودِ توجه و تمرکز دارند 

بیش فعالیتی هم دارند 

که با تستِ TOVA می توان

همه این مشکلات را فهمید و تشخیص داد 

تستِ TOVA همچنین 

گرایش های افسردگی ، اضطراب و وسواس را هم نشان می دهد. 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۵۰
فرهنگ هلاکویی

🌏 شایعترین بیماری هایِ روانی 

اول :

اضطراب و استرس 

دوم :

افسردگی 

و سوم :

خشم و عصبانیت است 

که خشم و عصبانیت 

نتیجه و حاصلِ موردِ اول و دوم است 

در نتیجه شما 

در مثلثِ زحمت و نکبت قرار می گیرید 

که سه رأسِ این مثلث 

اضطراب و افسردگی و خشم است 

و وسطِ این مثلث هم  

استرس قرار دارد . 

دکتر فرهنگ هلاکویی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۲
فرهنگ هلاکویی

🌍 معمولاً وقتی که 

بچه های بزرگتر مسئولیتِ 

بچه های کوچکتر را به عهده می گیرند

و یا اصطلاحاً خواهر یا برادر کوچکتر خود را بزرگ می کنند 

هر دو آسیب می بینند . 

بچه های بزرگتر به این خاطر آسیب می بینند که

بزرگ کردن و مواظبت از یک بچه کوچکتر

با اضطراب همراه است 

و بچه کوچکتر هم آسیب خواهد دید  

چون یک بچه و یک آدمِ کم دان از او مراقبت می کند

یعنی آن آگاهیِ پدر و مادر وجود ندارد . 

مهم هم نیست که 

بچه های بزرگتر چه اندازه نقش داشته اند 

چه کم و چه زیاد 

همین قدر که نقشی داشته اند 

می تواند به هر دو آسیب زده باشد . 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۵۴
فرهنگ هلاکویی

‍ ‍ ‍ 🌍 اشکال کار ما برخی از اوقات این است که 

یا به گذشته برمی گردیم 

و یا می پریم و می رویم به آینده 

این کار را باید متوقف کنیم 

ما باید در حال بمانیم 

ما فقط زمانِ حال را در اختیار داریم . 

همین که من به این موضوع فکر می کنم 

که نکند در آینده ناراحت بشوم 

کار را خراب کرده ام 

مثل این است که بگویم 

من در آینده با سگِ سیاه روبرو نمی شوم 

و اصلاً نمی خواهم 

هیچ فکری درباره سگِ سیاه بکنم 

و اصلا نمی خواهم به ذهنم موضوعِ سگِ سیاه را بیاورم 

خب در این صورت  

سگ هایِ سیاهِ جورواجور دارند می آیند . 

من الان تشنه ام است 

آب می خورم 

من الان گرسنه نیستم 

من که نمی توانم برگردم و بگویم 

سه ماه قبل تشنه بودم

یا چهار ماه آینده ممکن است تشنه بشوم و آب نباشد 

یعنی اشکال کار ما 

فرارِ از حال است 

فرار از زندگی کردن در حال 

این بحث اصلی است 

من الان یک مسئله ای دارم 

و باید آن را حل کنم 

من الان پشتِ فرمانِ اتومبیلم هستم 

و باید بپیچم به چپ 

حالا باید بپیچم به راست 

حالا باید سرعتم را کم کنم 

من که نمی توانم 

وقتی پشت فرمان نشسته ام بگویم 

دیروز باید سرعتم را زیاد می کردم 

پریروز نباید سرعتم را کم می کردم 

چه ارتباطی به موضوعِ الان دارد ؟ 

و دقیقاً اشکالِ کار در آدم های آگاه این است که 

متأسفانه برخوردِ غلطی با مسئله زمان دارند 

یا به نوعی آن را در زندگیشان درگیر می کنند که 

نباید باشد. 

به همین جهت است که 

من و تو باید از گذشته بیاموزیم 

و متوجه آینده باشیم 

ما نباید از گذشته بیاویزیم 

و نباید نگرانِ آینده باشیم 

گذشته و آینده که اصلاً در اختیار من نیستند 

و اصلاً موضوعِ من نیستند 

بعلاوه من اگر امروز خوب زندگی کنم 

فردا هم خوب زندگی کنم 

پس فردا هم خوب زندگی کنم 

و این وضع ادامه پیدا کند 

تا آخر عمرم خوب زندگی کرده ام 

ولی اگر بخواهم بروم سراغ گذشته ای که 

هیچ کاری نمی توانم برایش بکنم 

و یا بروم سراغ آینده ای که هنوز نیامده 

و هیچ کس برایش هیچ کاری نمی تواند بکند 

کارم تمام است. 

چه کسی میتواند از حالا غذای سه ماه بعدش را بخورد 

که من بگویم 

من میخواهم از الان به فکر آینده باشم ؟

به همین جهت است که 

شاید شما از من شنیده باشید

که من به جای نگرانی ( 4p )

چهار لغتی که در زبان انگلیسی با حرف p شروع میشوند 

را به کار می گیرم 

" Predict پیش بینی "

" Prevent پیشگیری " 

" Prepare آمادگی "

" Program برنامه ریزی "

حتی ما در شرایط سخت و سنگین 

وقتی با این 4p کار می کنیم 

نه مضطرب می شویم 

نه استرس پیدا می کنیم 

بعد هم کار را در حدی که 

در توانمان است 

و شدنی است 

انجام می هیم 

شد شد 

نشد نشد . 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۷
فرهنگ هلاکویی

🌏 اگر من با تمامِ وجودم این اصل را بپذیرم 

و آن را قبول کنم 

و به این نتیجه برسم که 

" اگر کاری را که انجام می دهم 

در صورتی که کوششم را کرده باشم

اما به نتیجه دلخواه نرسم

و یا حتی کارم بی فایده و بی نتیجه هم بوده باشد 

مهم نیست و هیچ اهمیتی ندارد " 

آن قدر اذیت نمی شوم 

اما موضوع این است که 

با تمام وجود این اصل را قبول نکرده ام 

و به همین خاطر 

اختیار دستِ ضمیرِ ناآگاه 

یا قسمتِ اتوماتیکِ وجودمان می افتد 

و او از هر موضوعِ کوچکِ کم اهمیتی وحشت می کند 

مثلا اگر به من بگویند 

پشت برادرم یک ملخ نشسته است 

می گویم : نکند سنگینی اش برادرم را له کند 

گویی فیل روی او نشسته است 

اشکال کار آنجاست. 

چون دلیل اصلی و اساسی اضطراب ما 

اضطرابِ نادانی است 

و وقتی که دانا شویم 

دیگر آن اضطراب را نخواهیم داشت 

ولی وقتی دانایی را نمی پذیریم 

یا به آن اهمیت و قدر و وزن نمی دهیم 

دوباره این اضطراب سر جایِ خودش برمی گردد . 

ممکن است شما به من بگویید 

من متوجه این اصل هستم 

اما با توجه به این دانستن 

باز هم اداره و کنترل آن از دستم در می رود 

من حرفم این است که 

برخی اوقات شما با یک بیل نمیتوانید 

جلوی یک نهر را بگیرید 

گاهی اوقات بیش از یک بیل لازم دارید 

شاید لازم است یک دیوار یا یک سد بسازید

تا بتوانید جلویِ آن را بگیرید 

در این موارد هم گاهی اوقات 

ما علاوه بر دانایی 

نیاز به کمک گرفتن هم داریم. 

دکتر فرهنگ هلاکویی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۲
فرهنگ هلاکویی