همراه با دکتر هلاکویی
طبقه بندی موضوعی

۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آزادی» ثبت شده است

🌏 ماجرایِ بحرانِ میانسالی "midlife crisis"

این است که 

آدم به خودش می گوید :

من تا حالا راه را عوضی آمده ام 

در حالیکه اینگونه نیست 

یعنی فکر می کنم 

باید یک جورِ دیگر زندگی می کردم 

می گویم خب پس بگذار 

از این به بعد یک جورِ دیگر زندگی کنم . 


این همان چیزی است که 

برخی اوقات از آدم ها می شنویم که می گویند :

" میخواهم بروم خودم را پیدا کنم "

یا 

"می خواهم از این بعد برای خودم زندگی کنم" 

یا 

"دلم می خواهد از این بعد 

هر کاری دلم می خواهد بکنم 

هر چه می خواهد بشود ، بشود" 

ولی می دانیم که 

این بحران یک بحرانِ  8 ماهه یا یک ساله است .


شما اگر کسی هستید که 

در معرضِ این بحران که آن را با عنوانِ 

بحرانِ میانسالی یا midlife crisis می شناسیم 

قرار گرفته اید و هیجان دارید

 برای برون رفت از این بحران 

یکی از راه های زیر را انتخاب خواهید کرد :


✔ یک راه این است که 

در یک مسیر مفید و سازنده ای این هیجان را

به حرکت دربیاورید  

با توجه به ویژگی هایِ روانی و امکانات 

فرض بفرمایید :

▪ می توانید واردِ حریمِ ورزش بشوید 

ورزش خیلی خیلی می تواند کمک کننده باشد 

▪ می توانید واردِ حریمِ موسیقی شوید 

و نواختنِ یک آلت موسیقی را یاد بگیرید 

▪ می توانید درگیرِ فعالیت های اجتماعی

در جهتِ خدمت به دیگران قرار بگیرید 

▪ می توانید به دنبالِ یک تخصصِ بسیار ویژه ای در رشته و کار خودتان بروید 

و یا در هر زمینه مثبت دیگری وارد شوید. 


✔ راه دیگر که راهِ بسیار خطرناکی است این است که 

درگیرِ قمار بشوید 

برای اینکه آن هیجان 

را بازی می تواند برای شما به وجود بیاورد . 


✔ راهِ دیگر وارد شدن در معاملات بورس ( Stock Market ) است

که می تواند برای شما خطرناک باشد

یعنی صبح ها بلند شوید و خرید و فروش کنید . 

فرض بفرمایید به حسابِ آمریکا 

صدهزار دلار بگذارید وسط 

و بگویید اگر پولم صفر هم شد

مسئله ای نیست 

ولی می خواهم ببینم 

می توانم این صد هزار تا را یک میلیون بکنم یا نه 

برای شما ماجرایِ برنده شدن و ثابت کردن مهم است 

حتی وقتی این کار شما را 

به هیجانِ بد و منفی هم می رساند 

همچنان برای شما بازیِ پرهیجان و جذابیست 

مثلاً صد هزار تا را به 500 هزار تا رساندید 

حالا 500 هزار تا می شود 300 هزار تا 

و 300 هزار تا می شود 100 هزار تا 

و 100 هزار تا می شود 70 هزار تا 

جالب این است که 

با اینکه ضرر کرده اید

اما همچنان این بازی برای شما هیجان دارد 

چون هیجان می تواند به صورتِ مثبت و منفی باشد 

من می توانم هیجانی پیدا کنم که  

در حقیقت یک نوعی خطرِ بی خطر است 

یعنی شما 100 هزار دلار از اول گذاشته اید

و گفتید اگر صفر هم شد مسئله ای ندارد 

ولی وقتی پولتان را به 500 هزاردلار رساندید 

و بعد به 70 هزار دلار سقوط کرد 

درگیریِ ذهنی برای شما به وجود می آورد 

که این همان چیزی است که آدم ها 

روی میز قمار هم پیدا می کنند . 


✔ راهِ خطرناکِ بعدی این است که 

درگیرِ مواد مخدر بشوید . 


✔ یا فرض بفرمایید شدیداً مذهبی شوید 


✔ یا دنبالِ تنوع پرستیِ جنسی بروید 


✔ یا یک مرتبه دنبالِ گروه های عرفانی 

که می خواهند جهان را یک جورِ دیگر بشناسند 

و به معرفت و حکمت برسند 

که حرفِ مُفت و بی معنی است 

راه بیفتید . 


به هر حال این ماجرای 

بحرانِ میانسالی یا midlife crisis 

یکی از واقعیت هایِ  زندگی است 

و کسی که درگیرِ این بحران می شود 

حرفش این است که :

تا حالا بر اساسِ یک مقدارِ زیادی قواعد حرکت کرده ام

و از این به بعد می خواهم بی قاعده حرکت کنم 

ولی خطرش این است که 

برای دیگران و برای خودم دردسر و گرفتاری درست می کنم 

و برخی از اوقات 

حلِ این گرفتاری ها مدت زیادی من را درگیر خواهد کرد 

در حالیکه از اول می توانستم

چنین کارهای خطرناکی را انجام ندهم 

به همین جهت است که 

انتخاب کردنِ راه هایِ مثبت 

مثلِ وارد شدن به حریمِ ورزش یا موسیقی 

و یا درگیر شدن در فعالیت های اجتماعی 

و یا هر فعالیت مثبتِ دیگری 

انتخابِ بهتری برای برون رفت از بحرانِ میانسالی خواهد بود. 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۸
فرهنگ هلاکویی

🌏 برخی از آدمها خیلی زود 

وقتی موضوعات برایشان عادی می شود 

آن هیجانِ اولیه را از دست می دهند 

که البته این یک قاعده کلی است 

ولی آن چیزهایی که 

برایشان هیجان به وجود می آورد 

چون گران است 

و چون هزینه اش سنگین است 

ناچار به آن چیزی که 

برایشان عادی و معمولی شده قناعت می کنند . 

مطالعات نشان می دهد که 

بعد از مدتی تقریباً این حال 

برای بیشترِ آدمها

که در خصوصِ آقایان خیلی بیشتر از خانمهاست 

پیدا می شود 

اما ما آدمها 

ممکن است از انجام دادنِ خیلی از کارها 

خیلی لذت ببریم  

اما چون برایمان گران تمام می شود

از انجام دادنِ آن کارها صرفِ نظر می کنیم 

به عنوان مثال 

اگر من امروز استراحت کنم و سرِ کار نروم 

خیلی لذت می برم 

ولی هزینه اش برایم سنگین است 

یا مثلاً من خیلی دلم می خواهد 

مشروب بخورم 

و بعد پشت فرمان بنشینم 

ولی با این کار می توانم 

خودم و دیگران را با خطرِ مرگ روبرو کنم

پس ترجیح می دهم این کار را انجام ندهم .

دکتر فرهنگ هلاکویی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۴
فرهنگ هلاکویی

🌍 من باید بیش از آن چیزی که دارم 

بخواهم 

تا بیش از آن چیزی که هستم 

بشوم 

به همین سادگی 

ماجرای رُشد همین است 

چرا درخت بزرگ می شود ؟ 

چرا هواپیما بالا می رود ؟ 

چرا آدم از کلاس اول به کلاس دوم می رود ؟ 

اسم این رُشد و تکامل و بهتر شدن است . 

اما اینجا دو تا مسئله مطرح است 

اول اینکه :

هدف باید واقع بینانه انتخاب شود 

دوم اینکه :

وقتی به آن هدف رسیدیم 

احساس کنیم تا اینجا را درست و خوب آمده ایم 

و از آن لذت ببریم 

جشنش را بگیریم 

و شادی اش را بکنیم 

و بعد برویم دنبالِ هدف بعدی 

ما قرار است اینگونه زندگی کنیم 

ما قرار نیست یک جا متوقف شویم 

من که قرار نیست بروم کلاس اول بنشینم 

کلاس اول را بخوانم 

و بگویم بسیارخوب 

من دیگر نمی خواهم زیاده خواهی کنم

پس به کلاس دوم و بالاتر نمی روم ... 

جهانِ طبیعت 

جهانِ در حالِ تغییر است 

و در یک زمینه هایی 

در مسیرِ رشد است 

تا رشد متوقف شود 

و مرگ یا نابودی اتفاق بیفتد 

این قاعده خلقت است 

و نباید اسمش را زیاده خواهی گذاشت. 

دکتر فرهنگ هلاکویی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۰۶
فرهنگ هلاکویی

🌏 وقتی انسان  در دنیا واقعیت را می کُشد

حقیقت را می کُشد

محبت را می کُشد  

عدالت را می کُشد

ادعایِ چه چیزی را می تواند داشته باشد ؟  

وقتی من به این کاری ندارم که 

یک مطلبی درست است یا غلط 

خوب است یا بد 

فقط به این خاطر که 

پدرم فلان حرف را زده است 

از آن اطاعت می کنم 

ادعای چه چیزی را می توانم داشته باشم ؟ 


مگر پدرانِ ما چه کرده اند؟ 

با یک کسی هم خوابه شده اند 

این کار مثلاً افتخار بزرگی است ؟ 

خیلی کارِ سنگینی کرده اند ؟ 

بعد خودشان خواسته اند فرزند داشته باشند 

که برای خودشان خوب بوده 

و بعد کار کرده اند 

که برای خودشان هم باید کار می کردند 

و خرج کرده اند 

و الان انتظار فرمانبرداری دارند ؟ 

دورانِ یک چنین بردگی و بندگی و حقارتی به سر آمده است . 


خوشحال میشوم وقتی میبینم که 

بچه ها در چنین شرایطی

یاغی می شوند 

خوشحال میشوم که 

رویِ پایِ خودشان می ایستند 

و خوشحال میشوم که 

به یک چنین دورانی نه می گویند  

و بعد هم اصلاً مهم نیست که 

چنین افرادی با شما قهر کنند 

چه بهتر که قهر کنند 

وقتی قهر می کنند 

فشارشان 

حرفشان 

و گوشه و کنایه شان کمتر است 

و به همین جهت است که 

صاحبانِ قدرت همین کار را می کنند 

یا قهر می کنند 

و یا آدم را حذف می کنند 

برای اینکه از این طریق است که می توانند 

وجودِ خودخواهِ خودشان را یک مقداری آرام کنند 

و می دانم این نه گفتن به گونه های مختلف 

هر اندازه که آگاه و دانا باشی 

هزینه و درد دارد 

ولی چاره ای غیر از این نیست . 

به همین جهت است که 

اگر از من شنیده باشی 

من تنها جشنی را که برای کودکان بیش از همه قائل هستم 

روزی است که 

اولین بار به پدر و مادر می گویند 

"نه" 

این جشن دارد 

برای اینکه می گوید 

من غیر از تو هستم 

و من یک موجودِ منحصر به فردی هستم که قرار است 

خودم بشوم 

من قرار است مثل یک دانه بادام یا سیب یا پرتقال

تبدیل به همان درختِ بادام یا سیب یا پرتقال بشوم 

من قرار نیست که هیچی نباشم 

و بعد تمام عمرم کوشش کنم 

که آنچه که هستم نباشم 

و چیزی باشم که شما می خواهید 

که هر گز هم شدنی نیست 

مثلاً من درخت سیب هستم 

و شما دلتان بخواهد من پرتقال باشم 

فقط من و خودتان را اذیت می کنید 

و آزار می دهید . 

این نه گفتن 

و این استقلال و آزادی و فَردِیَت

با وجودیکه بسیاری از اوقات هزینه اش سخت و سنگین است 

اما ارزشش را دارد .

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۸
فرهنگ هلاکویی

🌍 اگر بنده شما را یک صبح تا ظهر بگردانم 

و به شما غذا بدهم 

و شب شما را کتک بزنم 

چه اهمیتی دارد که شما را این ور و آن ور برده ام ؟ 

یا به شما غذا داده ام ؟ 

مهم آن کتکی است که شما خورده اید . 

من روزی که می میرم 

به این خاطر است که 

دویست جایِ بدنم درست کار می کند

فقط یک رگ قلبم گرفته 

یا یک قسمت کوچک نیم سانتی متری در بدنم 

درست کار نمی کند  

و باعث مردنم می شود. 

دکتر فرهنگ هلاکویی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۸
فرهنگ هلاکویی